جدول جو
جدول جو

معنی هم دیوار - جستجوی لغت در جدول جو

هم دیوار
(هََ دی)
همسایه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
هم دیوار
دارای دیواری مشترک، همسایه هم جوار
تصویری از هم دیوار
تصویر هم دیوار
فرهنگ لغت هوشیار
هم دیوار
مجاور، هم جوار، همسایه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم جوار
تصویر هم جوار
همسایه، آنکه با دیگری در یک منزل یا در خانۀ کنار خانۀ او زندگی می کند، هم جوار
فرهنگ فارسی عمید
(دی)
مرکّب از: بی + دیوار، که دیوار ندارد:
بچشم سر یکی بنگر سحرگاه
بر این دولاب بی دیوار و بی لاد.
ناصرخسرو.
رجوع به دیوار شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی از دهستان ویسیان بخش ویسیان شهرستان خرم آباد که در 33 هزارگزی باختر ماسور، کنار باختری راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک واقع است. جلگه و معتدل است و 200 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه خرم آباد. محصولش غلات، حبوبات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش اتومبیل رو است. ساکنان این آبادی از طایفۀویس گرم میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مَهْ)
دارای دیداری چون ماه. با چهره ای چون ماه زیبا:
ترک مه دیدار دار و زلف عنبربوی بوی
جام مالامال گیر و تحفۀ بستان ستان.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(هََ جِ / جَ)
همسایه و هموطن. (آنندراج). مجاور: ممالک هم جوار، کشورهای همسایه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ عیا / عَ)
هم وزن. (آنندراج) (از فرهنگ اسکندرنامه) ، هم ارزش:
هر آن جو که با زر بود هم عیار
به نرخ زر آرندش اندر شمار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
یکدیگر: مومنان آیینه همدیگرند این خبر می از پیمبر (صلی الله علیه وآله) آورند. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم جوار
تصویر هم جوار
نزدیک، همسایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم عیار
تصویر هم عیار
هم ارزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم جوار
تصویر هم جوار
((~. جَ))
همسایه
فرهنگ فارسی معین
مجاور، نزدیک، هم دیوار، همسایه، هم مرز
فرهنگ واژه مترادف متضاد